پاورپوینت تخصصی رشد دوره ی میانسالی دارای 47 اسلاید با ظاهری زیبا ، متفاوت ، مفید، مختصر و قابل ویرایش با فرمت pptx
فهرست مطالب
میانسالی و رشدی ویژه در دوران میانسالی
تعریف رشد در نیمه ی اول عمر
تعریف رشد در میانسالی
بحران مذهبی در سنین میانسالی
تباهی در مسیر رشد
رشد در دوره میانسالی
مقدمه رشد در دوره میانسالی
شنوایی
پوست و مو
چشایی و لامسه
استخوان بندی
رشد در دوره میانسالی
تغییرات شناختی
سرعت پردازش
حافظه
تفکر پس صوری
تغییرات هیجانی – اجتماعی
آیا بحران میانسالی وجود دارد
نتیجه گیری
قسمتی از متن
میانسالی و رشدی ویژه در دوران میانسالی
کارل گوستاو یونگ، اولین روانشناسی بود که متوجه مرحلهی رشدی ویژهای در میانسالی شد، تا پیش از او -حتی تا مدتها پس از او هم- تصور بر این بود که مراحل رشد انسان در دوران کودکی اولیه یا نهایتا تا نوجوانی به پایان میرسد. اما یونگ با مشاهدهی روند تحولات شخصیتی خود و مراجعیناش متوجه شد که رشد در هیچ نقطهای از گسترهی عمر متوقف نمیشود و از لحظهی بسته شدن نطفه تا آخرین نفس همواره ادامه پیدا میکند. از این منظر پیوستار عمر را میتوان به دو بخش کلی و با دو وظیفهی عمده تعریف کرد و میانسالی از این جهت نقطهی حساس و بسیار ویژهای در مسیر تحولات روحی هر انسان است، زیرا تسهیمگر این دو بخش است.
تعریف رشد در نیمه ی اول عمر
در نیمهی اول عمر تعریف رشد، رَشد و بلوغ یافتن قوای جسمانی، عقلانی و عاطفیست و تکالیف رشدی، معطوف به جهان پیرامون و سازگاری با وظایف اجتماعیست. ساختن یک شخصیت مستقل که به عنوان یک هویت سازنده در اجتماع پذیرفته شده است وظیفهی رشدی این مرحله است. جامعه برای این بخش طرح و نقشههای از پیش تصویر شدهی بسیاری دارد: تحصیل علم و هنر، شغل و حرفه، تشکیل خانواده، پیوستن به سازمانها، ارگانها یا مجامع مختلف، کسب دارایی، شهرت و نفوذ اجتماعی و …
تعریف رشد در میانسالی
این فرایند تا میانسالی به زندگی فرد هدف میدهد، اما یونگ کشف کرد که در میانسالی تغییرات و تحولاتی بنیادین در روان آدمی به وقوع میپیوندد، به گونهای که دیگر ادامهی مسیر پیشین برایش بیمعنا و حتی ناممکن میگردد. نکتهی ظریف در بستر این تحول همانا نزدیکتر شدن به مرگ است.
در واقع تا میانسالی نیروی زندگی (لیبیدو) در درون فرد به او حسی از جاودانگی میبخشد و این مسئله خود باعث فراموشی مرگ عنقریب میگردد، اما وقتی جوانی رو به زوال میگذارد و زمزمههای کهنسالی از درون و بیرون شنیده میشود مرگ پدیدهای ملموس و غیرقابل انکار میگردد. شاید فرد هنوز آگاهانه متوجه این امر نشده باشد ولی یکی یکی خداحافظی کردن اقوام و آشنایانش، کم شدن شادابی جسمانی و قوای ذهنیاش در سطحی ناخودآگاه او را متوجه سفر دوماش میکنند، سفری اینبار اما نه به قلهی موفقیتهایی که جامعه برایش ترسیم کرده است، بلکه به درهی تاریک گور، جایی که دیگر هیچ نقشهی از پیش تصویر شدهای برایش ندارد.