توضیحات کامل :

پاورپوینت نظریه شناختی تجربه ای خود اپستاین در 48 اسلاید بسیار زیبا و قابل ویرایش آماده ارائه با اسلایدشو با فرمت pptx و رعایت تمامی استانداردهای زبان فارسی

 

 

فهرست مطالب

مقدمه

نگاه نظریه اپستاین به ماهیت انسان

سبک های پردازش اطلاعات از نظر اپستاین

رویکرد شناختی

مفهوم پردازش اطلاعات

رویکرد پردازش دوگانه

تعریف سبک های پردازش

ساز و کار عملکرد سبک های پردازش در نظریه اپستاین

تعامل و اثر دو سبک پردازش تجربه ای و منطقی بر هم

باورهای اساسی در نظریه شناختی- تجربه ای خود  اپستاین

باورهای اساسی و سبک های پردازش اپستاین

 

بخشی از متن

مقدمه

نظریه شناختی- تجربه ای خود : نظریه شناختی – تجربه ای خود  یک نظریه شناختی- اجتماعی شخصیت است که برای تبیین رفتار،احساس و تفکر انسان دو سبک شناختی را مطرح می کند . این نظریه اولین بار در سال ۱۹۷۳ مطرح شد ، سپس در سال های ۲۰۰۳ و ۲۰۰۸ نیز مطرح شد.

نظریه شناختی – تجربه ای خود در دسته کلی تر نظریه های پردازش دوگانه قرار دارد و تنها نظریه ای است که دوسبک پردازش را در الگوی کلی تبیین شخصیت قرار می دهد.

فرض اساسی این نظریه این است که، دو سامانه مفهومی مستقل، موازی و متعامل برای پردازش اطلاعات وجود دارد، که با هم در شکل گیری تفکر، احساس و رفتار نقش دارند و معتقد است این دو سامانه که سامانه منطقی و تجربه ای نام گذاری شده اند با وجود تعامل دائم تحت اصول متفاوتی عمل می کنند.براساس نظریه ی شناختی – تجربه ای خود بروندادهای مثبت و منفی تا حد زیادی حاصل کنش موازی این دو سامانه می باشد. و به سختی می توان رفتاری را یافت که تنها تحت کنترل یکی از این دو سامانه باشد.

نگاه نظریه اپستاین به ماهیت انسان

از دیدگاه این نظریه انسان برخلاف دیگر موجودات از توانایی های خاص از قبیل بزرگی،سرعت و قدرت و دیگر ویژگی ها برخوردار نیست و در عوض توانایی درک شباهت بین رخدادهای گذشته و موقعیت های کنونی و توانایی بازنمایی های ذهنی از جمله ویژگی های انسان است(بعبارتی دیگر،قدرت و نقطه قوت انسان نسبت به دیگر موجودات قدرت شاخت و تفکر اوست نه سرعت و …..). و انسان می تواند از طریق این بازنمایی های ذهنی ، هیجان های مثبت و منفی را تجربه کند. در کل این نظریه با معرفی دو سامانه منطقی و تجربه ای بین دو تبیین از خود پلی ایجاد می کند که این پل خود ناهشیار روان تحلیل گری را به خود هیجان-نابسته و سرد علوم شناختی پیوند می دهد.چرا که برداشت های روان تحلیل گرایانه از خود غالبا بر فرایندهای ناهشیار غیرمنطقی تاکید دارند، در مقابل نظریه های شناختی بیشتر به پردازش منطقی پرداخته اند و فرایندهای خودکار و هیجانی را نادیده می گیرند.

  و ...